بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

زیباترین بهار زندگی

تولد یک سالگی

گل همیشه بهارم ، ستاره قلب مامان و بابا وجود فرشته کوچولویی که به زندگی ما نور شادی بخشید گذشت یک سال را به یک روز تبدیل کرد.  جوجوی ما الان می تواند روی دوتا پای باریکش بایستد و چند قدم راه برود زمین بخورد و دوباره خودش بایستد و راه برود. وقتی راه می روی شادی و هیجان را با لبخند و جیغ نشان می دی. د وست داری بدوی، حرف بزنی آخه تازگی یک و دو بار مامان و بابا گفتی.                                               ...
20 ارديبهشت 1393

اولین مسافرت

دختر نازم . اولین مسافرت شما در سن یازده ماه و چهارده روزگیت به ویلای دایی حمید در شمال بود. با این مسافرت، خیلی شیطونتر شدی. داخل ماشین  بیشتر می خوابیدی وقتی بیدار می شدی مثل یه توپ بین صندلی ها پاست می دادیم. تو ویلا آرام و قرار نداشتی دوست داشتی در بغل تو سبزه ها راه بریم. فدای دستهای کوچیکت بشم که با این بامزگی ماکارانی از بشقاب بر می داری و می خوری.                           وقتی هشت ماه و چهارده روزت بود و مشغول آب خوردن ، تق تق صدا آمد. اولین دندان بهارم مثل یه مروارید کوچک از صدف در امده بود باورم نمی شد با انگش...
12 ارديبهشت 1393

تصاویری از بهارک

کنجکاو مامان چه خبر؟     قربونت برم عروسک قشنگم   خوش می گذره فرشته کوچولو     فدای نان خوردنت بشم جیگر مامان     اون زیر چیکار می کنی ؟ یک ساعت دارم دنبالت می گردم     خوشمزه است انگشتت منم بخورم.     وای چه باحال این خرس   ...
9 ارديبهشت 1393
1